در این مدت ...

ساخت وبلاگ
سلام

بعد از مدتها لبریز شد ... حوصله ی من ٰ صبر ِ آسمون ...

داره بارون میاد ... شدید ... قطره هاش گاهی میوفته رو دستم . رو مانیتور لبتاپ ... صدای شدید رعد و برق و رگبار و باد ...

بعد از مدتها دلم دستمو گرفتو آورد نشوند پای "پست مطلب جدید " ...

اتفاقای زیادی افتاده ... جز همون یه بار که ازت خواهش کردم برگردی هیچ حرفی از من به تو نرسیده ...

من طاقتم داره تموم میشه ... هرچی به روز برگشتن به دانشگاه نزدیکتر میشیم من هم بی قرار تر میشم ...


داداشی کنکور داد . انتخاب رشته کرد . خوب نشد زیاد . فقط امیدم به خداست ...

روز تولد مامان ؛آزمون شهر قبول شدم ... بال در آورده بودم تو خیابون !

نمی دونم آخرش موفق میشم این گواهیه گلسازی رو بگیرم یا نه ... !!  از بس که تنبلم :دی


دیگه اینکه حوصله ی نت رو هم ندارم ... قبلنا روزی ده بیس بار میومدم چک میکردم نکنه یه حرفی یزنی من نخونم ...:( الان چی ؟ هیچی  ...

با شیما صحبت کردم امروز ... کمی فاز درس و معدل و ارشد و این چیزا ...


نیت کردم این ترم حد اقل سه نمره معدلمو بکشم بالا ...

یا علی

× از دوستانی که در این مدت همراهی کرده بودند و نگارنده رو تنها نذاشتن ممنونم مخصوصا : نسترن - مژده - علیرضا م - فرزاد -  آقای حسین ارشاد - علی آقا - محمد قیس ازترکیه

×× هیچ کسی مثل تو نیست ... :لاو

دل کویر...
ما را در سایت دل کویر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : مونا del-kavir بازدید : 196 تاريخ : چهارشنبه 8 شهريور 1391 ساعت: 18:18